( 138)گفت ناصح بشنوید این پند من |
|
تا دل و جانتان نگردد ممتحن |
||||
|
( 139)با گیاه و برگها قانع شوید |
|
در شکار پیلبچگان کم روید |
|
||
( 140)من برون کردم ز گردن وام نصح |
|
جز سعادت کی بود انجام نصح |
||||
( 141)من به تبلیغ رسالت آمدم |
|
تا رهانم مر شما را از ندم |
||||
|
( 142)هین مبادا که طمع رهتان زند |
|
طمع برگ از بیخهاتان بر کند |
|
||
|
( 143)این بگفت و خیربادی کرد و رفت |
|
گشت قحط و جوعشان در راه زفت |
|
||
|
( 144)ناگهان دیدند سوی جادهای |
|
پور پیلی فربهی نو زادهای |
|
||
|
( 145)اندر افتادند چون گرگان مست |
|
پاک خوردندش فرو شستند دست |
|
||
|
( 146)آن یکی همره نخورد و پند داد |
|
که حدیث آن فقیرش بود یاد |
|
||
|
( 147)از کبابش مانع آمد آن سخن |
|
بخت نو بخشد تو را عقل کهن |
|
||
|
( 148)پس بیفتادند و خفتند آن همه |
|
وان گرسنه چون شبان اندر رمه |
|
||
|
( 149)دید پیلی سهمناکی میرسید |
|
اولاً آمد سوی حارس دوید |
|
||
|
( 150)بوی میکرد آن دهانش را سه بار |
|
هیچ بویی زو نیامد ناگوار |
|
||
|
( 151)چند باری گرد او گشت و برفت |
|
مر ورا نازرد آن شهپیل زفت |
|
||
|
( 152)مر لب هر خفتهای را بوی کرد |
|
بوی میآمد ورا زآن خفته مرد |
|
||
|
( 153)از کباب پیلزاده خورده بود |
|
بر درانید و بکشتش پیل زود |
|
||
|
( 154)در زمان او یک به یک را زآن گروه |
|
میدرانید و نبودش زآن شکوه |
|
||
|
( 155)بر هوا انداخت هریک را گزاف |
|
تا همی زد بر زمین میشد شکاف |
|
||
ناصح: اندرز دهنده، و در آن اشاره است به اولیاى خدا که بندگان را از گناه مىترسانند.
مُمتحَن: آزرده.
دل و جان ممتحَن گشتن: آزردگى فراهم آمدن. کنایت از پشیمان گردیدن.
وام نُصح: چنان که در حدیث است «الدّینُ نصیحَةٌ لِلَّهِ وَ لِرَسولِهِ وَ لِأئِمَّةِ المُسلِمِین».[1] و از ابن عباس است: «قالَ رَسوُلُ اللَّهِ (ص) الدّینُ النَّصِیحَةُ قَالُوا لِمَن قالَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأئِمَّتِنا المُؤمِنین.»[2]
من به تبلیغ رسالت آمدم: اشاره دارد به آیهْ:«أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ»:رسالتهای پروردگار خویش به شما میرسانم و اندرز شما گویم و دانم از خدا آنچه نمیدانید.[3]
نَدَم: پشیمانى.
برگ: توشه، کنایه از دنیاوى و آن چه پرورش جسم کند.
از بیخ بر کندن: استعاره از گمراه ساختن، و در نتیجه به عذاب الهى گرفتار کردن.
خیر باد: بدرود، سفر خوش.
عقل کهن: کنایه از فراست، عاقبت اندیشى.
نصیحت و خیرخواهی همانند وامی شمرده شده است که مؤمنان آن را به موجب احادیث نبوی وظیفه و دینی بر گردن خود میدانند. عملکردن به نصیحت ناصحان آیا چیزی جز خوشبختی به دنبال دارد؟ مولانا اشارهای به رسالت انبیا میکند و میگوید: انبیا برای تبلیغ رسالت آمدهاند تا شما را از پشیمانی و ندامت و رنج و عذاب برهانند. این کلام برگرفته از آیهْ شریفه سوره «اعراف» است که در آن نوح به مردم میگوید:رسالتهای پروردگار خویش به شما میرسانم و اندرز شما گویم و دانم از خدا آنچه نمیدانید.
بههوش باشید تا مبادا حرص و طمع، شما را از راه حق بهدَر کند و شما را گمراه کند، زیرا طمع بستن در رونق و نوای جسمانی، بنیاد هستی شما را برمیاندازد و برای چیزی کم ارزش، زندگی را فدا میکنید.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |